[cb:blog_page_title]

[cb:blog_slogan]

[cb:blog_page_title]

[cb:blog_title]
[cb:blog_page_title] [cb:blog_address]

 سیاوش

«نوشین» باور نمی کرد که ممکن است یک انسان تا این حد تحقیر شود! در حالی که از عصبانیت داشت منفجر می شد؛ شروع کرد به جمع کردن استکان ها. همیشه بعد از رفتن مهمان ها، خانه مثل میدان جنگ می شود. آنهم مثل لحظات بعد از خاتمه جنگ! بشقاب های میوه خوری پر از پوست میوه و گاه میوه نیم خورده، در حالی که پوست تخمه و اگر آجیل هم بوده باشد؛ پوست پسته و فندق، بشقاب های کوچک پیش دستی را پر کرده؛ ظرف میوه، خالی یا نصف نیمه، در وسط، استکان های چای اینجا و آنجا گذاشته، در حالی که ته بعضی شان هنوز چند قلپ چای هست؛ و اتاق را که نگاه می کنی در ...

 

 کل حالت زشتی دارد و جمع کردن بساط هم زیاد خوشایند نیست. درست برعکس چیدنشان! عین سفره غذا که پهن کردنش دلچسب و جمع کردنش دل آزار است! تازه این در صورتی است که مهمانی به خوشی و خوبی تمام شده باشد؛ حالا اگر مهمانی باشد که با ناراحتی تمام شده باشد؛ با غمی که دل را فشار بدهد در پنجه هایش؛ بچلاند! با زخم تمام شده باشد؛ زخمی که ناکار کرده باشد جان آدمی را؛ واقعاٌ جمع کردن بند و بساط یا حتی مانده مهمانی، خیلی همت می خواهد!

...

 

مشخصات کتاب

عنوان: سیاوش

نویسنده: جمشید طاهری

مشخصات نشر: تهران: نشر علم، 1382.

شابک: 9789644052538

موضوع: داستان های فارسی – قرن 14

 


موضوعات مرتبط: معرفی کتاببزرگسالاننوجوانان و جوانان
برچسب‌ها: کتابداستانکودککودکانقصهقصه خوبداستان خوبمطالعهسرگرمیکودکاناوقات فراغترمانخواندنیاریارمهربانکتاببچهنوجوانجوانکتاب کودکسیاوشجیرانسیاوش و جیرانمهمانشابکطاهریانتشاراتنشرنشر علمتهرانداستان های فارسیآدمانسان

تاريخ : چهار شنبه 3 اسفند 1401 | 16:3 | نویسنده : Za.Za.Me |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد

.: Weblog Themes By K 2 C O D :.